1335-1267 ش / 1377-1305 ق / 1888-1958 م
اندیشه سیاسی ابوالکلام آزاد (1)
مقدمه
ابوالکلام آزاد از مهمترین دانشمندان هندی به شمار میآید که به سبب اندیشههای جامع و فراگیرش در جهان اسلام شهرت پیدا کرده است. آزاد در عین اینکه به عنوان دانشمند، محقق، مفسر قرآن و خطیب از برجستگی کمنظیری برخوردار است، اصلاحطلب و سیاستمداری زبردست نیز به حساب میآید. او علاوه بر اینکه با بسیاری از انقلابیون، اصلاحطلبان و تجددخواهان مسلمان در مصر، ترکیه، سوریه، عراق و ایران روابط نزدیکی برقرار کرده بود، به لحاظ مذهبی و سیاسی تأثیرات عمیقی در جامعهی مسلمانان هند بر جای گذاشت. او تحت تأثیر پاناسلامیسم، از خلافت عثمانی حمایتهای همه جانبه میکرد، اما تحت تأثیر ناسیونالیسم هندی، با تشکیل پاکستان مخالفت میورزید. شناخت اندیشه و شخصیت کسانی نظیر او از یک سو زمینه را برای کالبد شکافی اندیشههای سیاسی معاصر فراهم میسازد و از سوی دیگر توصیف و تعبیر و تفسیر اندیشهی آنها به پیدایش شرایطی برای آیندهنگری منطقی کمک میکند.یکی از اهداف تحقیق حاضر آن است که کاستی موجود دربارهی اندیشههای آزاد در زبان فارسی تا حدی برآورده شود. نگارنده در جریان بررسیهای مقدماتی این تحقیق پی برد که عمدهی اندیشمندان مسلمان شبهقاره از جمله سر سید احمد خان، اقبال لاهوری، ابوالاعلی مودودی و غیره، توجه اندک نویسندگان ایرانی را به خود جلب کردهاند، اما شخصیت و اندیشههای آزاد تقریباً ناشناخته است؛ بنابراین هدف اصلی تحقیق حاضر فراهم آوردن زمینهی بحث و بررسی اندیشههای ابوالکلام آزاد است تا آغازی برای شناخت بسیاری دیگر از اندیشمندان اسلامی شبه قاره باشد که هنوز در ایران در حد اندیشمندان عرب شناخته نشدهاند.
روش مباحث این تحقیق مبنی بر بیان اندیشه در کنار عمل است تا میزان اعتقاد اندیشمند به نظریه و عمل مورد نظر آشکار گردد. برای اجرای دقیق این روش احتیاج به فرصت کافی و منابع زیادی است که تقریباً از هر دو بیبهره بودهایم. در زبان فارسی مهمترین کار صورت گرفته دربارهی ابوالکلام آزاد ترجمهی کتابی از او با نام هند آزادی گرفت، است و هیچ کتاب و یا حتی مقالهی مستقل دیگری در مورد اندیشههای او در زبان فارسی به چشم نمیخورد. بنابراین با توجه به این مشکل برای انجام تحقیق حاضر، علاوه بر منابع فارسی از منابع اردو و انگلیسی در مورد آزاد، استفاده شده است.
شرح حال
1. زندگی
ابوالکلام محیی الدین احمد آزاد، اندیشمند، مفسر قرآن، سیاستمدار و روزنامهنگار هندی در سال 1305 ق / 1888 م در مکه به دنیا آمد. به گفتهی خود آزاد، اجداد وی در زمان سلطنت ظهیرالدین بابر (1525-1530) از هرات به هندوستان مهاجرت کردند و در آگره سکنی گزیدند و سپس به دهلی رفتند. اجدادد پدری و مادری آزاد در زمان خود، صاحب مقامات بلند سیاسی و مذهبی بودهاند. خیرالدین پدر آزاد، قبل از شورش ضد استعماری 1857 به علت اوضاع نامساعد هند، به همراه جد مادریاش منورالدین، قصد هجرت به مکه داشت، اما منورالدین در ایالت بهوپال دستگیر شد و در بمبئی درگذشت. خیرالدین، پدر آزاد به مکه رفت و در همان جا سکنی گزید و به دلیل فعالیتهای مذهبی و علمی خود شهرت زیادی کسب کرد. او در مکه با عالیه، خواهرزاده شیخ محمد ابن ظاهر وَتری از علمای معروف آن زمان، ازدواج کرد و ابوالکلام محییالدین احمد آزاد که نام تاریخی او فیروز بخت بیان شده است در 1888 م در محلهی قدوهی مکه واقع در جوار باب السلام به دنیا آمد و در سن ده سالگی به همراه خانوادهاش به کلکته (هند) رفت. (2)خیرالدین پدر آزاد، پایبند سنتها و مخالف فرهنگ و سیاست غربیها بود و فرهنگ جدید را برای عقاید مذهبی خطرناک میپنداشت و براساس همین افکار، تعلیم مقدماتی آزاد را در خانه آغاز کرد. آزاد علاوه بر آموزشهای ابتدایی، با زبانهای فارسی و عربی نیز آشنا گردید. وی تا سن پانزده سالگی درسِ نظامیه (3) را نیز به پایان رساند و طبق سنتهای رایج هند، تحصیل در حوزهی قوانین طب را آغاز نمود و نهایتاً به مرحلهی تدریس رسید.
آزاد علاوه بر فراگیری زبانهای فرانسه و انگلیسی، به آموختن موسیقی و سرودن شعر نیز روی آورد. وی از اوان نوجوانی به عنوان نویسنده و سخنران زبردست نیز ظاهر گردید و علاوه بر چاپ مقالات خود در مجلات مختلف، در سن پانزده سالگی (نوامبر 1903) مجلهی ماهانهی خود به نام لسان الصدق را نیز منتشر کرد. به دلیل مجموع ویژگیهایی که در عنفوان جوانی در شخصیت آزاد به چشم میخورد، بسیاری از شخصیتهای برجستهی آن دوران از جملهی خواجه الطاف حسین حالی و مولانا شبلی نعمانی با شگفتی وی را تحسین میکردند. شبلی نعمانی با مشاهدهی نبوغ و استعداد آزاد، سر دبیری مجلهی معروف الندوه را به وی سپرد و سپس سردبیری نشریهی وکیل (امرتسر) نیز برعهدهی او گذاشته شد. (4)
آزاد در پایان دومین دههی عمر خود، بر آن شد تا اوضاع مسلمانان دیگر سرزمینهای اسلامی از جمله عراق، مصر، سوریه، ترکیه و ایران را از نزدیک مشاهده کند. در این سفر او در عراق با انقلابیون ایران آشنا شد و در مصر، احساسات مردم را که ناشی از افکار و اندیشههای محمد عبده (1905-1849) بود، مشاهده کرد و علاوه بر ملاقات با عدهای از ترکان جوان، از مدرسهی الازهر نیز دیدن کرد. آزاد در سفر خود به ترکیه با گروههایی که ضد استبداد سلطان عبدالحمید مبارزه میکردند، ارتباط برقرار کرد. وی ضمن انتقاد از نظام آموزشی الازهر، شائبهی تحصیلش در الازهر را صریحاً ردّ میکرد. آزاد پس از گشت و گذار در کشورهای مهم جهان اسلام، عازم فرانسه شد و نهایتاً با افکار و ایدههای جدید به هند بازگشت. (5)
چندی بعد (تیره 1330)، آزاد در یک سفر ده روزه به ایران، با نخست وزیر وقت دکتر محمد مصدق و رهبر برجستهی مذهبی آن زمان آیت الله کاشانی نیز ملاقات کرد و همچنین به عنوان ایرانشناس برجستهی هندی، از سوی دانشگاه تهران درجهی دکترای افتخاری را در رشتهی زبان و ادبیات فارسی دریافت نمود. (6) پس از مسافرتهای خارجی، آزاد به طور عملی وارد مبارزات سیاسی شد که مهمترین دوران زندگانی او به حساب میآید.
2. شرایط سیاسی اجتماعی
ابوالکلام آزاد در یک خانوادهای مذهبی به دنیا آمد و در محیط مذهبی سیاسی هند، بزرگ شد. این محیط تحت تأثیر حکومت استعماری بریتانیا قرار داشت. پدر آزاد پایبند روشهای سنتی زندگی بود، بنابراین آموزش ابتدایی آزاد با همان روش قدیم و سنتی صورت گرفت. آزاد، اندکی پس از تکمیل دورهی آموزشی خود، با نوشتههای سر سید احمد خان آشنا شد و به شدت تحت تأثیر اندیشههای او دربارهی فرهنگ جدید قرار گرفت و به این نتیجه رسید که تا کسی در دنیای نوین علوم جدید، فلسفه و ادبیات را فرا نگیرد نمیتواند به راستی تعلیم یافته به حساب آید، بنابراین زبان انگلیسی را فراگرفت و پس از آن مطالعهی کتابهای تاریخ و فلسفه را آغاز کرد. (7)آزاد، در این مرحله از عمر خود دچار بحران فکری گردید، زیرا در خانوادهای به دنیا آمده بود که بسیار مجذوب آداب مذهبی بودند و نمیخواستند کوچکترین انحرافی از روش و اصول زندگی اجدادی خود پیدا کنند. در حالی که آزاد نمیخواست خود را با این عادات و عقاید وفق دهد و احساسات جدیدی در قلب وی ایجاد شده بود، بنابراین راه و روش جداگانهای در پیش گرفت و به لحاظ فکری از خانوادهاش جدا شد. مشاهدهی اختلافات شدید میان فرق اسلامی فکر و ذهن وی را شدیداً مشغول کرده بود. برای او قابل فهم نبود که از یکسو همگی ادعای دریافت الهام از یک منبع را دارند و از سوی دیگر شدت اختلاف بین آنها به حدی است که همدیگر را کافر و ملحد میشمارند. آزاد، با مشاهدهی اختلافات بین فرقههای مختلف و متعصب مذهبی حتی دربارهی خود «مذهب» دچار شک و تردید شد. او پس از چند سال درگیری با این تفکرات، خود را از محدودیتهای تربیت قدیم رها کرد و مصمم شد تا راه خود را پیدا کند. آزاد در توصیف این تحول فکری خود میگوید:
«در این اوان بود که تخلص «آزاد» را بدان معنی که دیگر وابستگی به عقاید اجدادی ندارم، برگزیدم». (8)
در این دوره عقاید سیاسی آزاد نیز در حال تغییر بود. آزاد همچون بسیاری از مردم هند، از رفتار امپریالیستی لرد کرزن، نائب السلطنهی بریتانیا در هند احساس ناراحتی میکرد. تصمیم نائب السلطنه مبنی بر تقسیم بنگال به دو قسمت که به عقیدهی آزاد با هدف ایجاد تفرقه میان هندوها و مسلمانان صورت گرفته بود، اوضاع هند را آشفتهتر ساخت. واکنش مردم بنگال نسبت به این اقدام شدید بود و شور و هیجان انقلابی و سیاسی این منطقه را فراگرفت. در این هنگام آزاد با برخی از انقلابیون از جمله شری شیام سوندر چکراورتی آشنا شد و خود را در جریان فعالیتهای سیاسی انقلابیون قرار داد. انقلابیون که عمدتاً از طبقهی متوسط هندوها بودند، مسلمانان را نیز همانند انگلیسها مانع اهداف خود میپنداشتند، اما آزاد توانست اعتماد آنها را جلب کند و بدگمانی به وجود آمده نسبت به مسلمانان را رفع نماید. آزاد، از همین زمان اعتقاد پیدا کرد که برای آزادی هندوستان، همکاری میان مسلمانان و هندوها ضروری است. او با همین تفکر نوعی همکاری میان مسلمانان و انقلابیون هندو به وجود آورد. (9)
در سال 1908 سفر آزاد به عراق، سوریه، مصر، ترکیه و فرانسه، عقاید سیاسی او را محکمتر ساخت. او در جریان این سفر از یکسو، اوضاع مسلمانان دیگر سرزمینهای اسلامی را از نزدیک مشاهده کرد و از سوی دیگر، با فعالیتهای انقلابیون ایرانی و عرب و همچنین پیروان مصطفی کمال پاشا آشنا شد و حتی با آنها روابطی برقرار کرد. پس از بازگشت از سفر، این عقیدهی آزاد بیش از پیش تقویت شد که مسلمانان هند باید در امر آزادی کشور همکاری نمایند، بنابراین او با هدف رهایی مسلمانان از استثمار انگلیس، ضرورت ایجاد نهضتی را در میان مسلمانان هند احساس کرد و فعالیتهای سیاسی خویش را با جدیت بیشتر آغاز نمود. از این پس، تمایلات پان اسلامیستی در کردار و گفتار آزاد به وضوح مشاهده میشود. (10)
آزاد برای پیاده کردن اندیشههای سیاسی خود سه قدم اساسی برداشت: نخست مجلهی الهلال را در ژوئن 1913 منتشر ساخت تا بتواند از این طریق افکار و اندیشههای خود را در بین مردم مطرح سازد و افکار عمومی را به سوی اهداف مورد نظر خود جلب نماید. نگرانی در مورد ترکیه، جنگ بالکان، ناسیونالیسم انقلابی و انتقاد از عملکرد دولت استعماری بریتانیا از مهمترین موضوعاتی بود که در آن زمان از طریق الهلال مطرح میشد. دومین اقدام او تأسیس جمعیتی به نام «حزب الله» در سال 1913 بود که گروهی مبلغ برای انتشار تبلیغات پان اسلامیک به شمار میرفت. سومین اقدام آزاد در این زمینه تأسیس مؤسسهی «دارالارشاد» بود که در نیمهی دوم سال 1915 در کلکتهی آغاز به کار کرد. دارالارشاد مؤسسهای آموزشی بود ولی هدفش تربیت انقلابی جوانان مسلمان بود. برخلاف الهلال، فعالیتهای حزب الله و دارالارشاد عمدتاً سرّی بود و آزاد میخواست از این طریق طرحهای انقلابی خود را به پیش ببرد. (11)
در حالی که آزاد اقدامات مذکور را در جهت عملی ساختن اندیشههای خود انجام میداد، رهبری سیاسی مسلمانان هند عمدتاً در دست مسلم لیگ بود. رهبران این حزب پیروان اندیشههای سر سید احمد خان به حساب میآمدند. به نظر آزاد، اندیشهی بنیادی آنها این بود که مسلمانان باید به تاج و تخت بریتانیا وفادار بمانند و خود را از نهضتهای آزادیخواهانه دور نگه دارند. راه و روش آزاد مورد مخالفت رهبران مسلم لیگ قرار گرفت و دولت نیز از فعالیتهای آزاد احساس خطر کرد. در نهایت وی تبعید و سپس در سال 1916 بازداشت شد.
به رغم تبعید و زندان، آزاد افکار و اندیشههای پان اسلامیستی خود را همچنان حفظ کرد و پس از آزادی از زندان در ژانویهی 1920، نقش فعالی در جنبش خلافت ایفا کرد. این جنبش در واقع فرصتی برای آزاد به وجود آورد تا از یکسو اندیشههای پان اسلامیستی خود را به منصهی ظهور برساند و از سوی دیگر برای آزادی هند جبههی واحدی متشکل از مسلمانان و هندوها تشکیل دهد. اما به تدریج و با اغوای دستگاه خلافت عثمانی به دست ترکان جوان، تغییر و تحول اساسی در اندیشههای پان اسلامیستی آزاد روی داد و از این پس تلاشهای سیاسی او از جهت «پان اسلامیسم» به راهگذار ناسیونالیسم افتاد و تا آخر عمر اندیشههای ناسیونالیستی خود را حفظ کرد. (12)
پس از فروکش کردن فعالیتهای جنبش خلافت، در حالی که بیشتر رهبران مسلمان فعالیتهای سیاسی خود را در حزب مسلم لیگ انجام میدادند، آزاد همکاری خود را با حزب کنگره همچنان ادامه داد. در واقع هر دو حزب کنگره و مسلم لیگ در مبارزات خود علیه استعمار انگلیس برای آزادی هند وحدت نظر داشتند، اما بعداً در مورد آیندهی این سرزمین اختلافات اساسی میان آنها به وجود آمد. حزب کنگره مخالف تجزیهی هند پس از استقلال بود و برای آیندهی این سرزمین یک حکومت سکولار و فدرال را در نظر گرفته بود، اما رهبران مسلم لیگ که مدت زیادی برای آزادی هند با رهبران هندو همکاری کرده بودند، نهایتاً اعتماد خود را نسبت به رهبران هندو و حزب کنگره از دست دادند و به این نتیجه رسیدند که باید در جهت ایجاد یک کشور اسلامی جداگانه برای مسلمانان هند تلاش کنند. در این دو دستگی، آزاد همچنان از راه و روش کنگره نسبت به آیندهی هند حمایت میکرد و با تشکیل پاکستان مخالفت میورزید. (13)
در مجموع، اندیشهی آزاد با نارضایتی او نسبت به روشهای کهن سنتی تکوین یافت و پس از سفر به خارج از هند جهت خود را پیدا کرد، اما تغییر و تحول در اندیشهی آزاد در دوران جنبش خلافت و پس از آن اندکی مبهم است، زیرا در این دوره او از تمایلات پان اسلامیستی خود به سوی ناسیونالیسم گرایش پیدا میکند. برای درک بیشتر اندیشهی آزاد، نخست لازم است جایگاه وی در میان دیگر اندیشمندان اسلامی مشخص شود و سپس افکار او دربارهی اسلام و قرآن، دین و سیاست، پان اسلامیسم، خلافت، حکومت و ناسیونالیسم و غیره مورد بررسی قرار گیرد.
مبارزات سیاسی:
مبارزات سیاسی آزاد در واقع هنگامی آغاز شد که در سال 1905 لرد کرزن نائب السلطنهی هندوستان تصمیم به تقسیم بنگال گرفت و آزاد برای مبارزه با این تصمیم به گروههایی انقلابی پیوست و زندگی سیاسی خود را با عضویت در یکی از احزاب انقلابی بنگال آغاز کرد. در دسامبر 1906 هنگامی که حزب معروف مسلمانان هند به نام «مسلم لیگ» تشکیل شد، آزاد در نخستین اجلاس آن شرکت کرد و با وجود اینکه با بسیاری از افکار و ایدههای رهبران این حزب مخالف بود تا سال 1924 به نوعی با آنها همکاری میکرد. در این مدت عمدهی مبارزات سیاسی آزاد بر فعالیتهای مطبوعاتی وی متمرکز بود و او تحت تأثیر افکار سید جمالالدین و شیخ محمد عبده تلاش میکرد تا برای بیرون راندن استعمار انگلیس از هند، جنبشی همگانی در این سرزمین به وجود آورد. (14)نخستین اقدام مطبوعاتی آزاد در این راه، انتشار هفته نامهی الهلال در ژوئن 1912 بود. در این مجله، آزاد روش عروه الوثقی (نشریهی سید جمالالدین) را در پیش گرفت و علاوه بر تبلیغ افکار بیدارگرانه، به ستیز با سیاستهای استعماری دولت بریتانیا در هند و دیگر نقاط جهان برخاست. به دلیل خط مشی الهلال، فشار زیادی از سوی انگلیسیها به آزاد وارد شد و در نهایت دولت استعماری بریتانیا در سال 1915 الهلال را تعطیل کرد. با وجود آن، آزاد از فعالیتهای مطبوعاتی دست برنداشت و پنج ماه بعد هفته نامهی دیگری با نام البلاغ منتشر کرد. (15)
او همچنین مرکزی با نام «دارالارشاد» تأسیس کرد که هدف آن تربیت جوانانی بود که حاضر بودند زندگی خود را در راه اسلام وقف کنند. دولت، البلاغ و دارالارشاد را نیز در 18 مارس 1916 تعطیل کرد و برای جلوگیری از ادامهی فعالیتهای آزاد، او را از کلکته (بنگال) تبعید نمود. آزاد به رانچی در ایالت بیهار رفت، اما شش ماه بعد در این شهر بازداشت شد و تا 31 دسامبر 1919 در بازداشت ماند. دولت استعماری بریتانیا علاوه بر آزاد، بسیاری از مخالفان هندی خود را نیز در طول دوران جنگ جهانی اول در زندان نگه داشت و پس از پایان جنگ آنها را از زندان آزاد نمود. (16)
هنگامی که آزاد در ژانویهی 1920 از زندان بیرون آمد، جنبش خلافت سراسر هند را فرا گرفته بود. این جنبش به دنبال اقدامات دولت بریتانیا علیه خلافت عثمانی (پس از جنگ اول جهانی) تشکیل شده و در آن همکاری بینظیری میان رهبران هندو و مسلمان برای مبارزه با دولت استعماری انگلیس به وجود آمده بود که با افکار و اندیشههای آزاد سازگاری کامل داشت؛ بنابراین آزاد، پس از رهایی از زندان وارد فعالیتهای این جنبش شد و در کنار دیگر رهبران این جنبش از جمله محمدعلی، شوکت علی و گاندی تلاشهای گستردهای را در دفاع از خلافت عثمانی و بر ضد دولت استعماری انگلیس به عمل آورد. او همچنین به عضویت حزب تازه تأسیس علمای دیوبند با نام «جمعیت علمای هند» درآمد و با تحت تأثیر قرار دادن این حزب فرصت پیدا کرد تا برای محقق ساختن اندیشههای پان اسلامیستی خود تلاش نماید. او علاوه بر تلاش در جهت بسیج عمومی مسلمانان هند برای حمایت از خلافت عثمانی، سعی کرد تا به اندیشههایش مبنی بر «خلافت منطقهای و ناحیهای» جامه عمل بپوشاند. در این ایام آزاد به عنوان «امام الهند» نامیده شد. او در جریان فعالیتهای گستردهاش در جنبش خلافت، در دسامبر 1921 مجدداً بازداشت شد و به یکسال زندان محکوم گردید. (17)
به دنبال لغو دستگاه خلافت به دست مجلس کبیر ملی ترکیه در نوامبر 1922، بسیاری از رهبران مسلمان هندی دچار سردرگمی شدند و با گذشت زمان اکثر مسلمانان تحصیل کردهی هندی تلاش خود را به مسائل داخلی معطوف کردند. (18) در این دوره اندیشههای ناسیونالیستی آزاد بر اندیشهی پاناسلامیستی او غالب شد و او حتی از اهدااف مسلم لیگ نیز رویگردان شد و فعالیتهای خود را در چارچوب اهداف حزب کنگره قرار داد. آزاد، پس از رهایی از زندان در ژانویهی 1923 مورد استقبال بیش از پیش رهبران کنگره از جمله گاندی قرار گرفت و در همین سال حتی از وی درخواست شد تا ریاست حزب کنگره را برعهده گیرد. از این پس، آزاد در جریان مبارزات استقلالطلبانه تلاشهای زیادی کرد و بدین منظور در کنار گاندی، استراتژی عدم همکاری و نافرمانی عمومی را در پیش گرفت. از 1935 به بعد، آزاد در تغییر استراتژی کنگره از «سیاست منفی» به «همکاری نسبی با دولت» و شرکت در انتخابات و تشکیل دولت نیز نقش عمدهای ایفا کرد. (19)
هنگامی که جنگ جهانی دوم در سال 1939 آغاز شد، اختلافات عمیقی میان رهبران کنگره در مورد نحوهی برخورد با این موضوع به وجود آمد. گاندی عقیده داشت: «هندوستان نباید به هیچ قیمتی حتی اگر به بهای استقلال و آزادیاش باشد، در جنگ شرکت کند.» در مقابل، آزاد معتقد بود که اروپا اینک به دو گروه تقسیم شده است: یک گروه نمایندهی نیروهای فاشیست و نازی و گروه دیگر نمایندهی نیروهای دموکرات. وی هیچ تردیدی نداشت که در کشمکش میان این دو دسته، هندوستان باید با دستهی دموکرات همکاری کند؛ به شرط آنکه، آزادی را به دست آورد. در مارس 1940، آزاد به ریاست کنگره انتخاب شد و تا سال 1946 عهدهدار این سمت بود. در مورد جنگ نیز، پیشنهاد آزاد مورد تصویب کمیتهی کنگره قرار گرفت و حتی گاندی نیز نهایتاً از پیشنهاد او پشتیبانی کرد. (20)
آزاد در جریان مبارزات خود علیه دولت استعماری بریتانیا چندین بار بازداشت و روانهی زندان شد. آخرین مورد بازداشت او از نهم اوت 1942 تا پانزدهم ژوئن 1945 طول کشید و بدین ترتیب از اولین بازداشت آزاد در سال 1916 تا ژوئن 1945، او در مجموع تقریباً ده سال و هفت ماه از دوران زندگی خود را در زندانهای دولت استعماری بریتانیا گذراند. (21)
آزاد بنا بر اندیشههای ناسیونالیستی خود، با تجزیهی هندوستان و ایجاد پاکستان شدیداً مخالف بود و چنین اقدامی را برای هندوستان و به ویژه برای مسلمانان هند زیانبار میدانست، بنابراین تلاشهای زیادی کرد تا از تجزیهی سرزمین هند جلوگیری کند. هنگامی که آثار خروج دولت بریتانیا از هندوستان ظاهر شد، آزاد با ملاحظهی بیم و هراس اقلیتها، به ویژه مسلمانان در مورد نظام سیاسی آیندهی هند، نظام سیاسی فدرالی را پیشنهاد کرد که در آن خودمختاری ایالات تا آخرین حد ممکن در جهات مختلف در نظر گرفته شده بود. در این پیشنهاد، تنها امور دفاعی، ارتباطات و روابط خارجی به دولت مرکزی واگذار شده بود. برخی از رهبران کنگره از جمله سردار پتیل در مورد این طرح تردید داشتند و رهبران مسلم لیگ نیز که نگران سلطهی هندوستان، پس از استقلال هند بودند، همچنان بر خواستهی خود مبنی بر تشکیل پاکستان اصرار میکردند. در نهایت هند تجزیه شد و در اوت 1947 دو کشور مجزا در این سرزمین تشکیل شد. (22)
پس از استقلال هند، آزاد عهدهدار منصب وزارت آموزش و پرورش این کشور شد و تا زمان درگذشتش در 22 فوریه 1958 این منصب را همچنان به عهده داشت. از جمله مسئولیتهای دیگر وی در این مدت مشاورت عالی نخست وزیر، عضویت پارلمان هند و معاونت پارلمانی حزب کنگره بود. (23)
3. آثار
ابوالکلام آزاد، افکار و اندیشههای خود را مستمراً به رشتهی تحریر در میآورد و با توجه به آثار و تألیفات به جای مانده از آزاد، او محققی متبحر، نویسندهای زبردست و روزنامهنگاری حرفهای به شمار میرود. به گفتهی نهرو، «آزاد به خاطر نوشتههایش شاید بیش از هر مسلمان دیگر هندی در جهان اسلام شهرت داشت». (24) ترجمه و تفسیر قرآن او به نام ترجمان القرآن، نتیجهی 20 سال کار و تلاش اوست. بقیهی آثار و تألیفات آزاد که برخی از آنها به زبانهای مختلفی نیز ترجمه شده، عبارتاند از:1. تذکره (چاپ 1377 ق / 1919 م)، 2. مسئلهی خلافت (1338 ق / 1920 م)، 3. تحریم (بایکوت، رسالهای به اردو) (1339 ق / 1921 م)، 4. دعوت به عمل (خلاصههایی از سرمقالههای الهلال) (1339 ق / 1921 م)، 5. اتحاد اسلامی (1339 ق / 1921 م)، 6. مضامین تازه (مجموعه مقالات) (1339 ق / 1921 م)، 7. قول فیصل (ترجمهی عربی آن: ثورة الهند السیاسیة) (1341-1340 ق / 1923-1922 م)، 8. ترجمان القرآن، 2 جلد (1355-1350 ق / 1936-1931 م)، 9. خطبات آزاد (1363 ق / 1944 م)، 10. مکالمات ابوالکلام، (1363 ق / 1944 م)، 11. غبار خاطر و کاروان خیال (مجموعه نامههایی که از زندان دژ احمدنگر برای مولانا حبیب الرحمان خان شیروانی نوشته است. این نامهها لطیف و دلکش است و اندیشههای دینی و فلسفی او را منعکس میسازد) (1364 ق / 1945 م)، 12. نقش آزاد (مجموعه نامهها)، 13. شهید اعظم (دربارهی حضرت امام حسین (علیهالسلام)) (1364 ق / 1945 م)، 14. مسلمان عورت (زن مسلمان، ترجمه از متن عربی، تألیف محمد فرید وجدی افندی) (1365 ق / 1946 م)، 15. تشریحات آزاد (مجموعه نوشتهها) (1365 ق / 1946 م)، 16. سخنرانیهای مولانا آزاد، (1374-1366 ق / 1955-1947 م)، 17. خطبهی احیای ملت (سخنرانی مذهبی) (1375 ق / 1956 م)، 18. هند آزادی گرفت، (شرح حال سیاسی آزاد از زبان خود او که به زبان اردو به همایون کبیر املا کرده و وی آن را به انگلیسی ترجمه کرده است این کتاب را امیر فریدون گرکانی به فارسی برگردانده و در 1342 ش در تهران نشر یافته است) (1378 ق / 1958 م)، 19. باقیات ترجمان القرآن، ج 3 تفسیر او (1382 ق / 1962 م)، 20. ام الکتاب (تفسیر سورهی فاتحه الکتاب، در حدود 400 صفحه) (1382 ق / 1962 م)، 21. اصحاب کهف (1383 ق / 1963 م)، 22. صدای حق (1383 ق 1963 م)، 23. عزیمت و دعوت (1384 ق / 1964 م)، 24. مسئلهی مسیحیت (1384 ق / 1964 م)، 25. خدا در قرآن (مفهوم قرآنی خدا) (1384 ق / 1964 م)، 26. اسلام و مسیحیت (1385 ق / 1965 م)، 27. جنگ از نظر اسلام (1385 ق / 1965 م)، 28. حقیقت فنا و بقا (1386 ق / 1966 م)، 29. قرآن بشریت را به راه پیشرفت هدایت میکند (1390 ق / 1970 م)، 30. عدل الهی در قرآن (1393 ق / 1973 م)، 31. احرار اسلام (قانون اساسی دولت اسلامی)، 32. دو قطره خون شهادت (در شرح حال سرمد و حلاج)، 33. مسلمان و کنگره، 34. ذوالقرنین یا کوروش کبیر یا شخصیت ذوالقرنین (فصلی از تفسیر بزرگ او، ترجمان القرآن، ترجمهی محمد ابراهیم باستانی پاریزی، تهران، 1342 ش)، 35. ترجمهی نامهی نهرو (این نامه پس از استقلال هند در 1326 ش / 1947 م، از سوی جواهر لعل نهرو خطاب به احمد قوامالسلطنه نخست وزیر وقت ایران ارسال شد و پیشنویس آن در موزهی نهرو خطاب به احمد قوامالسلطنه نخست وزیر وقت ایران ارسال شد و پیشنویس آن در موزهی نهرو در دهلی نو باقی است، و آزاد آن را به فارسی ترجمه کرده است)، 36. ابوریحان البیرونی و جغرافیة العالم (مقالهای در مجلهی ثقافة الهند) (1371 ق / 1952 م).
به این تألیفات باید فهرست مجلاتی که منتشر ساخته است نیز افزوده شود:
1. لسان الصدق، ماهانه، نزدیک به یک سال، 2. الهلال، هفتگی، دورهی اول از شعبان 1330 تا محرم 1332 / ژوئیهی 1912 تا نوامبر 1914 در 5 جلد، 3. البلاغ، هفتگی، از محرم 1334 تا رجب 1335 / نوامبر 1915 تا آوریل 1916، یک جلد، 4. پیغام، هفتگی، از محرم 1340 تا ربیعالثانی 1340 / سپتامبر 1921 تا دسامبر 1921، یک جلد، 5. الجامعه، به زبان عربی، چندی هفتگی و پس از آن ماهانه، از رمضان 1341 تا ذیقعدهی 1342 / آوریل 1923 تا ژوئن 1924، 6. الهلال، هفتگی، دورهی دوم، از ذیحجهی 1345 تا جمادی الثانی 1346 / ژوئن 1927 تا دسامبر 1922، یک جلد. (25)
اندیشهی سیاسی
سیاست و حکومت
1. اسلام و قرآن
در اندیشههای آزاد، اسلام و قرآن از جایگاه ویژهای برخوردارند و او تلاش میکند تا براساس تعلیمات اسلام و قرآن و به نام دین، مسلمانان را سازماندهی کند. وی در این مورد میگوید:
«ما جز قرآن هیچ نداریم. ما هیچ نمیدانیم مگر آنچه در قرآن آمده است. ما تمام سیاستهای خود را از مذهب آموختهایم... اما اعتقاد داریم هر عقیدهای که از هر منبعی غیر از قرآن سرچشمه گرفته باشد، بدعت آشکار است و این اصل شامل سیاست نیز میشود». (26)
از دیدگاه آزاد، اسلام در حقیقت نام دیگری برای «سنت الله و فطرت الله» است. او با اشاره به قانون مرکزیت و دایرهها در خلقت موجودات دنیا معتقد است که نظام شریعت اسلام نیز بر همین قانون استوار است و طبق قرآن بقای جسمانی و روحانی امت نیز مرهون انواع مراکز و دوایر است. او میگوید:
«همان طور که محور و مرکز زندگی و حرکت ستارگان وجود خورشید است، مرکز انسانیت، وجود انبیاء است».
وی با استناد به قرآن معتقد است در دایرهی عقاید، مرکز اصلی «عقیدهی توحید» است و عقاید دیگر بر گرد این مرکز در گردش هستند. (27)
آزاد، افکاری را که نشئت گرفته از قرآن نبود، «کفر محض» میدانست و تأکید میکرد که مسلمانان در امور روزمرهی خود، به طور دقیق از قوانین اسلام پیروی کنند. او همچنین استدلال میکرد که اسلام تنها محدود به انجام مراسم ازدواج یا برگزاری آیینهای مذهبی تولد و مرگ نیست، بلکه پاسخگوی تمامی مسائل و امور زندگی بشر است. (28) او بر این عقیده بود که اگر مسلمانان در زندگی خود صادقانه از احکام اسلام پیروی کنند، اسلام نظام تعلیم و تربیتی آنها از نظم خواهد بخشید و اصول اخلاقی آنان را تغییر خواهد داد. (29) آزاد، همچنین قرآن را اساس وحدت مسلمین میدانست و هنگامی که تلاش میکرد مسلمانان را به عنوان پیکری واحد سازمان دهد، بر این نکته نیز قویاً تأکید مینمود که مسلمانان باید قرآن را راهنما و رهبر خود قرار دهند. (30)
2. دین و سیاست
ابوالکلام آزاد از طرفداران سرسخت پیوند دین و سیاست بود و از همان آغاز زندگی سیاسی خود بر این نکته تأکید داشت که مسائل سیاسی باید از روح دینی اشباع شود. او معتقد بود اگر مسلمانان پیروی از احکام اسلام را تنها هدف خود قرار دهند، اسلام راه زندگی سیاسی را برای آنان باز خواهد کرد. (31) او میگفت: «اگر ما دین را از امور سیاسی جدا کنیم، هیچ چیز برای ما باقی نخواهد ماند.» (32) با چنین تصوراتی، آزاد با اندیشهی جدایی مذهب از سیاست به شدت مخالفت کرد و به مبارزه با کسانی برخاست که دخالت افراد مذهبی را در سیاست از محرمات میدانستند. او با حمله به چنین افرادی، میگوید:«مسلمانی که میخواهد دین و سیاست را از یکدیگر جدا کند مرتد است؛ مرتدی که کار خود را بیسر و صدا انجام میدهد.» (33)
بدین طریق او کسانی را که اعتقاد داشتند اسلام، در مسائل سیاسی قادر به ارشاد آنان نیست، نکوهش میکرد. (34) آزاد، هنگامی که از سفر سرزمینهای اسلامی به هندوستان بازگشت با افکار و اندیشههای محکمتری وارد صحنههای سیاسی هند شد و برای پیاده کردن اندیشههای خود، فعالیتهای سیاسیاش را از طریق انتشار مجلهای به نام الهلال آغاز کرد. او با تأکید بر جداییناپذیر بودن دین و سیاست، در مورد خطمشی الهلال میگوید:
«این پرسش مهمی است که آیا مسائل سیاسی از تعلیمات دینی جدا باشد یا نه؛ اما باید بدانید که این اساس حقیقتی است است که ما تلاش داریم تا تمامی بنای الهلال را بر آن استوار سازیم. اگر کسی بگوید که طاق آن زیبا نیست، ممکن است برای تعویض شکل آن بکوشیم، اما اگر کسی بخواهد سنگ میان طاق برداشته شود، در این صورت، تن دادن به این خواسته اصلاً امکانپذیر نیست، زیرا اگر دین از امور سیاسی جدا شود، هیچ چیز باقی نمیماند.» (35)
چنین تمثیل و توجیهی بیانگر این واقعیت است که آزاد با افرادی که بنا به ادراک خود از دین، با نظر و عمل او برای سیاسی کردن تودههای مسلمان، مخالفت میکردند، بسیار تند برخورد میکرد. در واقع عدهای از علمای معاصر آزاد، دخالت در امور سیاسی را حتی حرام میپنداشتند و برخی از رهبران غیر روحانی مسلمان نیز که امور سیاسی را حوزهی انحصاری خود میدانستند، مایل نبودند علمای دینی در امور سیاسی دخالت کنند. در چنین اوضاع و احوالی، آزاد و همفکران او، راهی جز سازماندهی مسلمانان به نام دین، پیش روی خود نمیدیدند. آنها از یک سو بر اصل جداییناپذیر بودن امور سیاسی از دین، اعتقاد داشتند و از سوی دیگر پی برده بودند که عقاید دینی در میان اکثر تودههای مسلمانان ریشه و تأثیر عمیقی دارد و اگر قرار باشد آنها برای مبارزه با استعمار بریتانیا به صحنه کشیده شوند، این امر صرفاً به نام «خدا» و «اسلام» امکانپذیر است. آزاد معتقد است:
«مفهومی که واژههای «قوم» و «وطن» برای بقیهی مردم دنیا دارد، همان مفهوم را واژههای «خدا» و «اسلام» برای مسلمانان به وجود آورده است. شما میتوانید قلوب هزاران نفر را در اروپا به سادگی با یک کلمه «قوم یا ملت» به شور و هیجان درآورید، اما در مورد مسلمانان تنها کلمهی همطراز برای این مقصود، «خدا» و «اسلام» است.» (36)
آزاد تلاش میکرد تا این فکر را به مسلمانان القا کند که در امور سیاسی خود به استدلالهای دینی توجه کنند، زیرا این نحوهی تفکر، شرکت فعالانهی مسلمانان را در جنبشهای خلافت و عدم همکاری توجیه میکرد، بنابراین آزاد و همفکران او، جهت بسیج مسلمانان برای جنبش خلافت، تلاش میکردند تا اقدامات این جنبش را که به دلیل ضد استعماری بودن، عمدتاً جنبهی سیاسی داشت، با صدور فتاوای گوناگون از نظر دینی توجیه نمایند. آزاد و همفکران او با نقل قول و استناد به قرآن و حدیث، مسلمانان را متقاعد میکردند که عدم حمایت از جنبش خلافت به معنای سرپیچی از وظایف دینی است. (37)
3. خلافت
مهمترین اندیشهای که ابوالکلام آزاد را در زمرهی اندیشمندان اسلامی قرار میدهد موضوع «خلافت» است. او دیدگاههای خود را در این زمینه در کتابی با نام مسئلهی خلافت در سال 1920 به رشتهی تحریر درآورده است که این اثر به عنوان بیانیهی واقعی جنبش خلافت در هند پذیرفته شد. در این کتاب آزاد تلاش کرد تا نظام مذهبی سیاسی اسلام را برای مسلمانان ترسیم کند. او با مطرح ساختن قاعدهی مرکز و دایره، دیدگاه خود را در مورد خلافت بدین صورت بیان کرده است:«... همان طوری که برای امور مادی و معنوی زندگی افراد بشر، مراکزی وجود دارد، به همان طریق میتوان برای امور زندگی دستهجمعی بشر نیز مرکزی را معین کرد. این کار با خلافت، تجسم پیدا کرده است، به گونهای که تمام امت مانند دایرهای به دور مرکزی با نام «خلیفه یا امام» قرار گرفته است». (38)
به عقیدهی آزاد، خلیفه، پراکندگی «امت اسلامی» را به صورت یک «امت واحد» در میآورد و بدون خلیفه، امت واحد مسلمان، بدان گونه که در قرآن مقرر شده است تحقق نمیپذیرد. وی اختلاف و تفرقه میان امت اسلامی را ناشی از جاهلیت میداند. (39)
آزاد در تفسیر آیهی «از خدا و رسول خدا و صاحبان امر اطاعت کنید...»، (40) مقام خلافت را «اولوالامر» میداند و معتقد است که خلافت را خداوند برای محقق شدن اطاعت بشر از خود در این دنیا بنیان نهاد، یعنی خلافت تنها یک نظام حکومت نیست، بلکه نتیجهی منطقی اصل وحدانیت خداوند است؛ (41) بنابراین از دیدگاه آزاد، برای صیانت از اسلام و هدایت امت اسلامی در جامعهی مسلمانان، باید همیشه خلیفهای وجود داشته باشد. او برای خلافت خلیفه دو راه را مشخص میکند: راه اول انتخاب خلیفه به وسیلهی «اهل حل و عقد» یا جماعت «صائب الرأی» است. از نظر او در خلافت خلفای راشدین این اصول رعایت شد است؛ راه دوم این است که شخصی با تکیه بر زور، منصب خلافت را قبضه کرده و امور جامعهی مسلمانان را به دست گیرد. از نظر آزاد، اطاعت امت از این خلیفه نیز واجب است. (42)
او در توجیه اطاعت از خلیفهای که ممکن است شرایط لازم را برای خلافت نداشته و تنها با تکیه بر زور، منصب خلافت را به دست آورده باشد، استدلال میکند که اگرچه اطاعت از خلیفهی جامعالشرایط ارجحیت دارد اما اگر کسی خلیفهی جامعالشرایط نیست ولی توانسته به وسیلهی قدرت و زور بر منصب خلافت تکیه کند، باید از او نیز به عنوان خلیفه اطاعت کرد، البته تا زمانی که کفر صریح از وی ظاهر نشود، (43) زیرا عدم اطاعت از وی موجب به هم خوردن نظم جامعهی مسلمین خواهد شد و دشمنان اسلام فرصت پیدا خواهند کرد تا چنین جامعهای را مورد تاخت و تاز خود قرار دهند. آزاد معتقد است اگرچه خلافت فرد مسلمانی که شرایط لازم را برای خلافت ندارد، بد است، اما تاخت و تاز سرزمینهای اسلامی به وسیلهی دشمنان اسلام بدتر از آن است، بنابراین بنا به مصلحت باید از خلیفهای که فاقد شرایط لازم برای خلافت است نیز اطاعت کرد. (44)
ویژگیهایی که آزاد برای یک خلیفهی جامعالشرایط بیان میکند عبارتاند از: مسلمان، آزاد، مرد، عاقل و بالغ، صاحب رای و نظر، دارای قدرت و تدبیر و نظم، محافظ و مجری احکام شریعت، دارای قدرت برای دفاع از اسلام و سرزمینهای اسلامی، پایبند به شریعت، عادل و منصف و شجاع. آزاد میگوید که اگر زمینه برای انتخاب خلیفه به وسیلهی اهل حل و عقد فراهم باشد، باید کسی را انتخاب کرد که بیشترین شرایط را داشته باشد. (45)
به عقیدهی آزاد، طغیان و قیام علیه خلیفهی مسلمانان چه جامعالشرایط باشد چه فاقد شرایط لازم، یاغیگری است. او با استناد به احادیث ثابت میکند که جهاد علیه این گونه یاغیان، افضل از جهاد با کفار است. (46) به عقیدهی او، پس از خلفای راشدین، خلافت (به جز چند استثنا مانند دوران عمر بن عبدالعزیز) به صورت سلطنت دنیوی درآمد و از نیابت نبوّت تهی گشت، اما نتیجهی انقلابی که در زمان سلطان عبدالحمید خان رُخ داد، تبدیل خلافت از نظام استبدادی به نظام شورایی و قدم مبارکی برای بازگشت به خلافت راشده بود. آزاد استدلال میکند که از زمان سلطان سلیم خان اول، هیچ خلیفهی رقیبی در مقابل خلافت عثمانی وجود نداشت و سلاطین عثمانی برای دفاع از مسلمانان در مقابل دشمنان ایستادگی کردند. وی با این استدلال، سلاطین عثمانی را خلیفه، امام و اولیالامر تمامی مسلمانان جهان معرفی میکند که اطاعت از آنها به منزلهی اطاعت از خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) است و رویگردانی از آنها به معنای رویگردانی از خدا و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. (47)
ابوالکلام آزاد پیشنهاد میکرد هر کشوری که جمعیت زیادی دارد یک نفر امیر یا امام برای خود داشته باشد و این امام یا امیر نیز نسبت به حکومت مطلق خلیفه متعهد به اتحاد و وفاداری باشد. آزاد، حراست از سرزمین امپراتوری ترکیه و استقلال سلطان عثمانی را به دلیل حفاظت و صیانت اسلام و با هدف تحکیم وحدت جهان اسلام ضروری میدانست. در عین حال او تأکید میکرد که دفاع از اسلام و مسلمین تنها بر عهدهی خلیفه نیست بلکه در این زمینه تمامی مسلمانان مسئولیت دارند. آزاد با این استدلال، مسلمانان هند را دعوت میکرد تا علیه حکومت استعماری بریتانیا برخیزند، زیرا حکومت بریتانیا علیه خلافت عثمانی دست به تجاوز زده بود. وی از طریق همین اندیشهها، مسلمانان هند را در جنبش خلافت بسیج کرد و برای مبارزه با دولت بریتانیا دو راه را در مقابل مسلمانان قرار داد: یکی اینکه به طرق گوناگون برای مبارزه و جهاد علیه دولت بریتانیا برخیزند، دیگر آنکه اگر توان آن را ندارند، به سوی یک کشور اسلامی مهاجرت کنند و از هرگونه همکاری با حکومت استعماری بریتانیا بپرهیزند. (48)
آزاد اندیشههای خود را در مورد «خلافت و خلیفه» در کتابی با نام مسئلهی خلافت (1920 م) مطرح کرد، اما پس از الغای خلافت در نوامبر 1922 به دست کمال پاشا در ترکیه، اغلب رهبران مسلمانان هند در این مورد سردرگم شدند و جنبش خلافت نیز به تدریج فرو نشست. در این اوضاع، آزاد تلاش کرد تا خود را با واقعیتهای در حال تغییر وفق دهد. او ابتدا تلاش کرد تا الغای خلافت را به نحوی تأویل کند و سپس حتی به توجیه سیاستهای غیر مذهبی مصطفی کمال پاشا روی آورد. (49) حمید عنایت با اشاره به تحول در اندیشههای آزاد میگوید:
«تصورش سخت است که مردانی نظیر او به سادگی و یکشبه رأی و نظر خود را تغییر دهند تا با جریان علمانیت (عرفیسازی و جدایی دین از سیاست) الغای خلافت را تأیید کنند». (50)
در هر حال، پس از الغای خلافت عثمانی و فروکش کردن جنبش خلافت در هند، آزاد در دیدگاههای سیاسی مذهبی خود تجدید نظر کُلی نمود و با قطع ارتباط بنیادی با گذشتهی سیاسیاش، به سمت اندیشههای ناسیونالیستی گرایش پیدا کرد. (51)
4. نوع حکومت
آزاد تا زمانی که تحت تأثیر اندیشههای پاناسلامیسم بود، از حکومت اسلامی صحبت میکرد. او معتقد بود حکومت حقیقی اسلامی که موازین شرعی در آن کاملاً رعایت گردد، تنها در زمان خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و پس از آن در زمان خلفای راشدین مشاهده میشود و پس از آن حکومتهای اسلامی به صورت نظامهای دینوی درآمدند. آزاد در کتاب مسئلهی خلافت تلاش کرد تا تئوری حکومت اسلامی مورد نظر خود را ترسیم نماید. (52) در این کتاب او با استناد به قرآن و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، بر لزوم وجود یک خلیفه در جامعهی اسلامی و اطاعت از او تأکید میکند تا نظم جامعه اسلامی حفظ گردد. او معتقد است علاوه بر خلافت مرکزی، مسلمانان در سرزمینهای دیگر نیز باید دارای امیر یا امام باشند که متعهد به وفاداری به خلیفه باشد. آزاد برای عملی ساختن نظریهی خود، اقدامات عملیای را نیز در هند به انجام داد و «جمعیت علمای هند»، اصول قانونی و سیاسی این حکومت را زیر نظر آزاد طرحریزی کرد. (53)پس از غلبهی تفکرات ناسیونالیستی بر اندیشههای پاناسلامیسم آزاد، او «حکومت پارلمانی» را برای مردم هندوستان مطرح ساخت. تفکر حکومت پارلمانی آزاد نیز بر اندیشههای مذهبی او استوار بود. او با اعتقاد به نوع حکومت پارلمانی میگوید:
«اسلام، هر حکومتی را که فاقد قانون اساسی و غیر پارلمانی باشد، به عنوان بزرگترین گناه بشر بر میشمارد». (54)
او معتقد بود که قرآن مخالف حکومت مطلقه است، لذا کسی حق ندارد دیگران را وادار به تعظیم خود کند. وی با این استدلال تلاش برای رسیدن به هدف «حکومت پارلمانی» را از جملهی مهمترین وظایف - واجب - مسلمانان میدانست. (55) آزاد، با توجه به ساختار جمعیتی هند، حکومت پارلمانی را بهترین چارچوب برای همکاری هندوها و مسلمانان میدانست و در عین حال از این واقعیت نیز غافل نبود که در نظام پارلمانی، اقلیت معمولاً آسیبپذیرند؛ اما اعتقاد داشت:
«مسلمانان هند نباید از اینکه در اقلیت هستند بترسند؛ زیرا زبان سیاست و زبان ارقام، دو چیز متفاوت است. ممکن است، گروهی برحسب تعداد اعضای خود در اقلیت باشد ولی از نظر اهمیت سیاسی الزاماً در اقلیت نباشد. در مسائل سیاسی، اقلیت گروهی است که از قدرت محافظت خود در برابر گروه بزرگتر برخوردار نباشد.» (56)
براساس چنین دیدگاههایی، آزاد با تأسیس پاکستان مخالف بود و از «هندوستان متحد» طرفداری میکرد.
پینوشتها:
1. نویسنده و محقق علوم سیاسی از پاکستان.
2. ابوالکلام آزاد، هند آزادی گرفت، امیر فریدون گرکانی، تهران: سازمان کتابهای جیبی، 1342، صص 12-10.
3. برنامهی درسی مدارس قدیم اسلامی که در هند، پاکستان و بنگلادش هنوز نیز رایج است. گفته میشود این گونه مدارس ابتدا در بغداد و شهرهای بزرگ ایران ساخته شد. ر.ک.، عزیز احمد، تاریخ تفکر اسلامی در هند، نقی لطفی و محمد جعفر یاحقی، تهران: کیهان، 1367، ص 12.
4. غلام رسول مهر، «آزاد»، در: اردو دایره معارف اسلامیه، لاهور: دانشگاه پنجاب، 1964 م، به نقل از: حیات شبلی، ص 443 و مکاتیب شبلی، ج 1، ص 263.
5. ابوالکلام آزاد، پیشین، صص 18-17.
6. دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر: موسوی بروجردی، تهران: مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، ذیل: ابوالکلام آزاد.
7. ابوالکلام آزاد، پیشین، صص 13-10.
8. همان، صص 14-13.
9. همان، صص 16-14.
10. همان، صص 18-17.
11. همان، صص 20-19؛ راجات رای، «انقلابیون، پان اسلامیستها و بلشویکها، مولانا ابوالکلام آزاد و دنیای سیاسی زیرزمینی»، در: مشیر الحسن، جنبش اسلامی و گرایشهای قومی در مستعمرهی هند، حسن لاهوتی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1367، صص 105-104 و همچنین:
Seyyed Vali Reza Nasr, The Vangvard of the Islamic Revolution, London, New York: I.B. Tauris Publishers, 1994, p.10.
12. ابوالکلام آزاد، همان؛ همچنین:
Gail Minault, The Khilafat Movement, Delhi: Oxford University Press, 1982, pp. 196-201.
13. ابوالکلام آزاد، همان، ص 304 و همچنین:
Kumar Navish Jain, Muslims in India, A Biographical Dictionary, New Delhi: Manohar Publications, 1979, Vol. I, p.24.
14. ابوالکلام آزاد، همان، ص 14.
15. همان، صص 16-15 و 156؛ جواهر لعل نهرو، کشف هند، محمود تفضلی، تهران: امیرکبیر، ج 2، 1361، صص 578-574.
16. ابوالکلام آزاد، همان، صص 20-19؛ ابوالکلام آزاد، تذکره، به اهتمام: مالک رام، لاهور: مکتبه جمال، 1999 م، صص 8-5.
17. ابوالکلام آزاد، هند آزادی گرفت، همان، صص 23-20؛ نیز ر.ک.، غلام رسول مهر، پیشین؛ عزیز احمد، پیشین.
18. حمید عنایت، اندیشهی سیاسی در اسلام معاصر، بهاءالدین خرمشاهی، تهران: خوارزمی، 1362، ص 110.
19. جواهر لعل نهرو، تلاش هند، لاهور: انتشارات تخلیقات، نوامبر 1992 م، صص 448-445؛ ابوالکلام آزاد، هند آزادی گرفت، پیشین، صص 28-26.
20. ابوالکلام آزاد، همان، صص 42-41 و 55.
21. ابوالکلام آزاد، غبار خاطر، مکتبه احرار، چاپ سوم، ص 59.
22. ابوالکلام آزاد، هند آزادی گرفت، پیشین، صص 199-192.
23. Kumar Navish Jan, op.cit., p.44.
24. جواهر لعل نهرو، کشف هند، پیشین، ص 576.
25. غلام رسول مهر، پیشین.
26. علی اشرف، «جنبش خلافت: عاملی در جدایی مسلمانان»، در: مشیر الحسن، جنبش اسلامی و گرایشهای قومی در مستعمرهی هند، حس لاهوتی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1367، ص 83، به نقل از: ابوالکلام آزاد، مضامین آزاد، بیروت: بینا، بیتا، بخش 2، ص 23.
27. ابوالکلام آزاد، مسئلهی خلافت، لاهور: مکتبه جمال، 2001 م، صص 38-37.
28. مجلة الهلال، 9 اکتبر 1912 م.
29. همان.
30. ساگزنا، «گزارشی از قومگرایی در هند»، در: مشیر الحسن، جنبش اسلامی و گرایشهای قومی در مستعمرهی هند، حسن لاهوتی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1367، ص 335، به نقل از:
Moin Shakir, From Khalifat to Participation, Delhi, 1970, p.149.
31. مجلة الهلال، 9 اکتبر 1912 م، ص 7.
32. همان، 8 سپتامبر 1912 م.
33. همان، 23 اکتبر 1912 م.
34. همان، 9 اکتبر 1912 م.
35. همان، 8 سپتامبر 1912 م.
36. همان، 15 اکتبر 1912 م.
37. Abul Kalam Azad, "Khutbah Sadarat: Bengal Khilafat Conference", 1920, in: Khutabat-e-Azad, Delhi, 1959, pp. 55-106.
38. ابوالکلام آزاد، مسئلة خلافت، پیشین، صص 38-37.
39. همان، ص 54.
40. أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ... نساء (4): 59.
41. ابوالکلام آزاد، مسئلة خلافت، پیشین، صص 44-38.
42. همان، صص 188 و 57.
43. همان، صص 189-188 و 61-57.
44. همان، ص 61.
45. همان، ص 61-58.
46. همان، صص 71-70.
47. همان، صص 35-34 و 130-127.
48. همان، صص 201-192.
49. علی اشرف، پیشین، صص 89-88؛
Giail Minault, op.cit., pp. 402-502.
50. حمید عنایت، پیشین، ص 111.
51. علی اشرف، پیشین، ص 89.
52. پیتر هاردی، مسلمانان هند بریتانیا، حسن لاهوتی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، آستان قدس رضوی، 1369، ص 253.
53. علی اشرف، پیشین، ص 85.
54. مشیر الحق، «قدرت دین در امور سیاسی مسلمانان هند»، در: مشیر الحسن، جنبش اسلامی و گرایشهای قومی در مستعمرهی هند، حسن لاهوتی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1367، ص 376، به نقل از: الهلال، 27 ژوئیهی 1912 م.
55. همان.
56. همان.
علیخانی، علی اکبر؛ (1390)، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان (جلد سیزدهم)، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}